برای احساسی که مُرد
سلااااام دوستان یه مدت زیادی نبودم ولی الان دوباره قراره فعالیت کنم یک رمان در حال تایپ دارم به اسم خلاف جهت تخیلی هستش و راجع به گرگینه ها و جادوگر ها بحث شده می تونید اون رو هم تو سایت سر زمین رمان انلاین بخونید و هم توی چنل تلگرامم @CrazyOfLove ایدی چنلم هستش کلا توی گوگل سرچ بزنید رمان خلاف جهت براتون میاره اینم از جلد رمان قشنگم بچه ها بیاین به این انجمن و دلنوشته منو بخونید. لینک رو میذارم همینجا. خوشحال میشم دنبال کنید. http://forum.romaniran.ir/threads/12957/ تا حالا شده بخوای به یک هدف برسی ولی بعدش به طور شانسی یه راه دیگه رو بری و هدفت عوض بشه؟ برای من زیاد پیش اومده... زیاد سردرگم شدم... این باعث میشه فکر کنم حسم فیکه نسبت به همه چیز... قلبم درد داره چون هنوزم دلم هدفای قبل و میخواد... ولی من دیگه اون آدم قبل نیستم و هیچوقت نمیشم :) زمان داره میگذره و من خسته تر از قبل میشم. هم میخوام همه چی به پایان برسه و هم دوست دارم ادامه بدم. ولی با پاهای خسته میشه به مقصد رسید؟ هنوزم میشه یه رویاهای قشنگ فکر کرد؟ هنوزم کسی هست که تورو عاشقانه دوست داشته باشه؟ اصلا بگو ببینم هنوزم همون آدم قبل هستی یا خیلی وقته تغییر کردی؟ من دیگه به آخر رسیدم خیلی وقته که رسیدم. همزمان با این رسیدن احساسم مرد و آرزوها خیلی دور شدن. میدونی دلم میخواست برای یه نفر مهم باشم ولی نشد. خیلی چیزا برام نشد و تو حسرت موندم. توی درد موندم. :) حرفای بقیه چقد برات مهمه؟ به اندازه ی وقتایی که نیستن؟ واقعا میخوای بقیه عمرتو طبق گفته های بقیه سر کنی؟ الان روزیه که باید به خودتو قوی تر از هر وقتی نشون بدی کاری و که دوست داری انجام بدی ولی نمیذارن رو انجام بده حتی اگه شده مخفیانه ولی انجام بده نذار جلوتو بگیرن . . . نذار رویاهات دفن بشن . . . نذار پژمرده بشی . . . چی بیشتر از همه برات مهمه؟ همون جوابته :) بعضی وقتا روی یه موضوع گیر میکنم، طوری که نمیدونم چی درسته و چی غلط، اتفاقا خیلی دلم میخواد بفهمم که آخرش میرسم به اون چیزی که میخوام یا نه؟ اینکه ندونی توی یه رویا هستی یا واقعیت خیلی سخته ولی من دوست دارم هرچیزی که رویا میبینم و به واقعیت تبدیل کنم اما نمیدونم که میتونم یا نه! این نمیدونم منو خیلی دور میکنه از چیزی ک هستم واقعا نمیدونم خیلی سردرگمم و نمیخوام با زمان همه چی حل بشه میخوام خودم همه چیو حل کنم :) همیشه میگفتم منتظر یه فرصتم که تغییر جدیدی تو خودم ایجاد کنم مثلا از ماه بعد عوض میشم ... زندگیمو تغییر میدم ولی الان خیلی وقته از اون ماه ها میگذره و من هنوز همونیم که بودم نمیدونم چی میخوام و این ناراحت کننده اس به خودم که نمیتونم دروغ بگم خیلی وقته خسته شدم از زندگی برو نگاه نکن پشت سرتم نکن این فرصتتم حروم نگو متاسفم چون من مطمعنم تمومه ببین دختر بد دیگه منتظرم نمون چون من مطمعنم تمومه میدونستم که همه چی دروغ بود ولی کاش عشقت دروغ نبود دیگه برنگرد اینجا کسی منتظرت نیست دیگه هر ساعتم هم که بگذره کسی فکر تو نیست دیگه چشمام برات خیس نمیشه دیگه دلم تنگ نمیشه میدونم که همه چی دروغ بوده ولی کاش هنوزم عاشقم بودی
برچسب ها: رمان خلاف جهت خلاف جهت ایانارمان انلاین خلاف جهت رمان جدیدرمان خاص رمان تخیلی رمان گرگینه ای رمان جادوگری رمان خون اشامی
برچسب ها: دلنوشته سقوط آزاد ایانا رمان ایران
برچسب ها: حرکت کن رو به جلو متوقف نشو
برچسب ها: نمیدونمچی میخوامتوچی
برچسب ها: آرزوفیکروزای خوبتموم شدن
برچسب ها: بروهمه چی تمومهمنتظرم نمون
برچسب ها: برنگرددروغعشقدلتنگیتنهاییغم
منبع قالب |